loading...

دسک تو وال. عکس ها و والپیپرهای پس زمینه ی دسک تاپ

نمیشــ ـ ـه دل به هــ ـ ـرکــ ـ ـس داد، نمیشــ ـ ـه از نــ ـ ـفس افــ ـ ـتاد پــ ـ ـرنده با پره بسته، نمیشــ ـ ـه از قفس آزاد نمیشــ ـ ـه دل به هــ ـ ـرکــ ـ ـس داد، نمیشــ ـ ـ

آخرین ارسال های انجمن





نمیشــ ـ ـه دل به هــ ـ ـرکــ ـ ـس داد، نمیشــ ـ ـه از نــ ـ ـفس افــ ـ ـتاد

پــ ـ ـرنده با پره بسته، نمیشــ ـ ـه از قفس آزاد







نمیشــ ـ ـه دل به هــ ـ ـرکــ ـ ـس داد، نمیشــ ـ ـه از نــ ـ ـفس افــ ـ ـتاد

پــ ـ ـرنده با پره بسته، نمیشــ ـ ـه از قفس آزاد



نمیشــ ـ ـه شــ ـ ـب به شبــ ـ ـ خوابــ ـ ـی، فقط کابوس وحــ ـ ـشت دیــ ـ ـد


نمیشــ ـ ـه در ســ ـ ـکوت خــ ـ ـود ،صــ ـ ـدای گریــ ـ ـه رو نشنیــ ـ ـد




نمیشــ ـ ـه غرقــ ـ ـه درغــ ـ ـم بود ، ولی از گریــ ـ ـه رو گــ ـ ـردوند

نمیشــ ـ ـه تا تــ ـ ـه آواز ، فقــ ـ ـط از تــ ـ ـرس فــ ـ ـردا خونــ ـ ـد





گلــ ـ ـوی ســ ـ ـازه دلتنــ ـ ـگی ، پــ ـ ـر از فریــ ـ ـاد خــ ـ ـاموشه

دوبــ ـ ـار سربــ ـ ـده هــ ـ ـق هــ ـ ـق ،بــ ـ ـزار دستــ ـ ـه صــ ـ ـدا روشــ ـ ـه




نمیشــ ـ ـه دل به هــ ـ ـرکس داد‌، نمیشــ ـ ـه دل به هرکــ ـ ـس بســ ـ ـت

نمیشــ ـ ـه رفــ ـ ـت و راهــ ـ ـی شــ ـ ـد، رسیــ ـ ـد اما به یــ ـ ـک بن بست ،



چــ ـ ـه رسمــ ـ ـه ناهماهنــ ـ ـگی ،نمیشــ ـ ـه رسمــ ـ ـه تقــ ـ ـدیره ،

نمیشــ ـ ـه بــ ـ ـود و عــ ـ ـاشق بــ ـ ـود ، واســ ـ ـه عاشــ ـ ـق شدن دیــ ـ ـره




نمیشــ ـ ـه غرقــ ـ ـه درغــ ـ ـم بود ، ولی از گریــ ـ ـه رو گــ ـ ـردوند



نمیشــ ـ ـه تا تــ ـ ـه آواز ، فقــ ـ ـط از تــ ـ ـرس فــ ـ ـردا خونــ ـ ـد


گلــ ـ ـوی ســ ـ ـازه دلتنــ ـ ـگی ، پــ ـ ـر از فریــ ـ ـاد خــ ـ ـاموشه



دوبــ ـ ـار سربــ ـ ـده هــ ـ ـق هــ ـ ـق ،بــ ـ ـزار دستــ ـ ـه صــ ـ ـدا روشــ ـ ـه

گلــ ـ ـوی ســ ـ ـازه دلتنــ ـ ـگی ، پــ ـ ـر از فریــ ـ ـاد خــ ـ ـاموشه

دوبــ ـ ـار سربــ ـ ـده هــ ـ ـق هــ ـ ـق ،بــ ـ ـزار دستــ ـ ـه صــ ـ ـدا روشــ ـ ـه








torobche بازدید : 5479 جمعه 16 تیر 1391 زمان : 12:46 نظرات (2)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط بی نشون در تاریخ 1392/05/12 و 23:11 دقیقه ارسال شده است

سلام عالی بود ازمطالبتون استفاده کردم.شکلک

این نظر توسط محمود در تاریخ 1391/09/21 و 13:35 دقیقه ارسال شده است

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
زیر باران قدم زدم
صدای پای من،
با صدای چکه های باران
یکی می شد .
من هم با باران یکی شدم.
باریدم.
باران بارید
و من با ابر یکی شدم
گریستم .
برای خودم .
برای تو .
برای پرنده کوچکی که باران لانه اش را از او گرفت ..
برای مظلومیت همه آنهایی که خیس بودند ...
زیر باران قدم زدم .
از خود می پرسیدم :
من و باران که با هم رفیقیم ؟!
پس از چه روست که من امشب دلگیرم ؟
باران صدای قدم هایم را می شست و می برد .
و من در صدایی جدید پیچیده شدم
صدا را نمی شناختم ؟
این جا کجاست ؟
حتی باران نیز دیگر با من سر رفاقت ندارد .
به صدای قدم های باران گوش می کنم
تنها
از این طریق است که می توانم راه بازگشت را بیایم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام وبلاگ جالبی دارین امیدوارم به ما سری بزنید


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات
    صفحات جداگانه
  • تبلیغات
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1539
  • کل نظرات : 1377
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 4216
  • آی پی امروز : 100
  • آی پی دیروز : 246
  • بازدید امروز : 531
  • باردید دیروز : 1,397
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 531
  • بازدید ماه : 14,206
  • بازدید سال : 111,776
  • بازدید کلی : 14,012,356